درد در گلوی پیرمرد میپیچد در جستجوی قبری که پیدا نمیکند. صدای ناله میآید از دور. باد وزیدن گرفته در گورستان. قبرها تکه تکه شده و تکهها روی هم انباشته. نامهای مردگان درهم آمیخته. نامهایی که هر کدام قلبها را به تپش میاندازد. تابلویی زنگ زده به نشانی یکی از مردگان در میان سطحی صاف که تازه ویران شده جای گرفته. باقی همه بی نشان شدند. تصاویر همان است با همان شکل که چند سال پیش در ابنبابویه داغدارش شدیم. آب نمایی در وسط و باقی همه ویرانه. ویرانههایی که قرار است با اعتباری میلیاردی دوباره سامان بگیرد. سنگقبرهای قدیمی کنده میشوند و سنگهایی یک دست جایشان را میگیرد. سراغ مسوول امامزاده عبدالله را میگیریم. آقای تختیپور است. همان که زمان ویرانی امامزاده ابن بابویه مسوول بود. همانکه آمد به بهانه ساماندهی ابن بابویه سنگ قبرها را با بلدوزر خراب کرد. سنگ قبرهای بسیاری از بزرگان که امروز نام و نشانی از آنها نمانده است.
حالا اگر به ابن بابویه بروید. همان سنگ قبرهای نو که چند سال پیش ساماندهی شدند شکسته است. اگر این روزها که به اسفند نزدیک میشویم و یاد در گذشتگان میکنیم به ابن بابویه بروید؛ میتوانید از وانتی جلوی در پرتقال بخرید و جلوی کتاب فروشی که با بینظمی کتابهای دعایی را ریخته جلوی دکه اش و کتری چای هم گذاشته کنار دستش بایستید. زمان اجرای طرح قرار بود که ورودی بارگاه شیخ صدوق آب نما داشته باشد اما حالا تنها جای آن اب نما هست و آبی نیست. باقی همه سطح صاف و بی رمقی است که نشان از هیچ چیز ندارد. همه چیز صاف و بی روح است و بیشتر سنگهای جدیدی که گذاشتند شکسته! رویای پلاشز شدن در میان این سنگ های شکسته برای همیشه از بین رفته. اصلا معلوم نیست که چه کسی کجا دفن شده بود. قبرستان قدمتی صد سال دارد و خیلیها دیگر خانوادههایشان نیستند تا از قبرهایشان سراغی بگیرند. تکلیف آنها چه شد؟ هیچ! باقی بزرگان هم که معاصرتر هستند معلوم نیست آرامگاهشان کجاست. اینجا هیچ راهنمایی ندارد که بدانیم آرامگاه تختی کجاست؟ آرامگاه دهخدا یا آرامگاه میرزاده عشقی و…
حالا همان رییس ابنبابویه که چنین دستاوردی داشته ریاست بارگاه امامزاده عبدالله و گورستانش را به عهده گرفته و همان طرح شکست خورده را در این گورستان پیاده میکند. مسوولان میراث فرهنگی هم هیچ گونه نظارتی ندارند. اگر هم بخواهند نظارتی داشته باشند قدرتی برای اجرایی آن ندارند.
کارشناسان و فعالان میراثفرهنگی معترضند که چرا باید به همین سادگی اعتبار میلیاردی خرج ویرانی شود. با مسوولان اداره اوقاف شهرری تماس می گیریم تا در مورد این طرح سوالاتی را بپرسیم. پاسخی نمیدهند اما وقتی برای تصویربرداری به گورستان امامزاده عبدالله میرویم مانع میشوند. تهدید میکنند. این سرنوشتی است که گویا نه تنها برای زندهها برای مردگان هم رقم خورده است. پاسخی در میان نیست.
سوال ما از مسوولان اداره اوقاف این بود که آیا امکان نداشت به جای هزینه میلیاردی تخریب، سنگ قبرهای قدیمی مرمت و ساماندهی شوند و گورستان روحی تازه پیدا کند؟ امکان نداشت که با کمی بهسازی و ایجاد فضای مناسب فرهنگی و گذاشتن راهنما و هویت بخشی گورستان وجه جهانی پیدا کند؟ آیا با این اقدام مردگان روحشان در آرامش بیشتری نبود و البته باقیات صالحات بیشتری به جا نمیماند؟
حالا گورستان روحش را از دست داده. از دور صدای ناله میآید. گورستان قدیمی در حال از دست دادن آرامگاههایش است. هویتش را از دست میدهد و پیرمردی با کمری خم میخواند:«آیا همه شما بیگاهید؟ آیا همه شما سر به راهید؟»
فاطمه علیاصغر